سفر به کوش آداسی 1

ساخت وبلاگ

امروز تصمیم گرفتم از مسافرتمون به ترکیه شهر کوش آداسی تعریف کنم و تجربیاتم رو در اختیار شما قرار بدم.

داستان ازون جا شروع شد که یه روز داشتم واسه کنکور مثل روزای صابق حسابی درس میخوندم که یهو همسر گلم زنگ زد گفت دوس داری مسافرت خارجه بریم.ترکیه. اونجا از خوشحالی میخواستم جیغ بکشم . این دومین باری بود که داشتیم میرفتیم دفعه قبل رفتیم آنتالیا با دوستامون مجید و یاسی و دخترشون آوا. خیلی خلی خوش گذشته بود بیشتر از اونی که فکر میکردم ...

خلاصه جوا ب دادم فوق العادس معلومه که دوس دارم.بعدش فهمیدیم که پاسپورتمون تاریخش تموم شده و سریع باید پاسپورت میگرفتیم تا بتونیم از آخرین تور های مونده برای تعطیلات عاشورا و تاسوعا استفاده کنیم .یعنی واقعیت اینه که وحید میخواست فقط از تعطیلات وفات استفاده کنه چون هیچ موقع مغازه رو ول نمیکنه واسه سفر و تفریح.همسر با مسعولیت خودمه دیگه عاشقشم... هم میخواستیم اول مهر بریم که ارزونتر بود و هم اینکه بازار فرش که تعطیل بود روزای وفات رو استفاده کنیم.صبح روز 3 شنبه رفتیم پلیس + 10 ،محضر و عکاسی اما از قضا اونجا گفتن نیاز به کارت پایان خدمت باید الکترونکی باشه... وای وای وای فکر اینجاشو نکرده بودیم یهو همه آرزوهامون نقش براب شد و خانومه گفت که 3 روز کارت و 3 روز پاسپورت طول میکشه درحالی که ما میخواتیم 3 روز دیگه تورمون رو رزرو کنیم خیلی غصه خوردیم اما گفتیم هرچه باداباد.

فردای اون روز نه پس فرداش وحید گفت عزیزم فکر نکنم که این مسافرت پاسپورتمون آماده بشه .خیلی تو لک بودم خیلی... تا اینکه یواش یواش تصمیم گرفتم به کارام برگردم.اما ظهر روز چخهارشنبه بود که عشقم اومد زنگ زد ناهار چی داریم ناهار بیام.من گفتم منم نخوردم کباب بگیر باهم میخوریم.خلاصه اینکه ناهار رو که خوردیم وحید گفت همه چی جور شد و مسافرت اوکی شده اما شنبه مجبوریم بریم و 5 شنبه پاسپورتا به هر زوری بود به دستمون رسید.در واقع وحید به پستچی شیرینی داده بود تا زودتر بیاره دمه خونه و همون موقع که رسید من فرستادم واسه و وحسد و اونم هتل LE BLEU رو واسمون رزرو کرد چه کار خوبی کرد خیلی خوب...

بالاخره شنبه بعد از ظهر ساعت 18 راه افتادیم بهه سمت فرودگاه امام اونجوری که حساب کردم یه 10 ساعتی از فرودگاه تا هتل زمان بود به خاطر همین لباس خیلی راحت پوشیدم.3/5 زمان هواپیما بود. 3 ساعت قبل از پرواز هم باید زودتر میرفتیم.2 ساعتم از خونه تا فرودگاه.

فرودگاه که بودیم تا صف بار که میخواستیم بدیم همه اعضای تور خودمون که تو هتل ما بودن رو دیدیم.با بعضی هاشون از جمله وحید و سعیده هم احوال پرسی و صحبت کردیم نمیدونستیم که اونا همون همسفرای آینده ما خواهند بود.تو هوا پیما آروین خیلی خیلی شیطونی کرد که مارو از اووردنش پشیمون کرد.آبرومون رفت انقدر به صندلی جلویی لگد زد.خلاصه شام رو اونجا خوردیم و حوالی ساعت 4 صبح رسیدیم هتل اما بی خبر بودیم از آینده ای که پیش رومون بود.

فرودگاه امام 3 ساعت قبل پرواز

سوار هواپیما شدیم بالاخره

TO B CONTINUED ...

هر روز نعمتی است از سوی خداوند بزرگ پس بیایی�...
ما را در سایت هر روز نعمتی است از سوی خداوند بزرگ پس بیایی� دنبال می کنید

برچسب : سفر به کوش آداسی,سفر به کوشی آداسی,سفر به کوش آداسی در نوروز,سفر به کوش آداسی ترکیه,تجربه سفر به کوشی آداسی,سفر به كوش آداسي,خاطرات سفر به کوش آداسی,راهنمای سفر به کوش آداسی,هزینه سفر به کوش اداسی,تجربه سفر به کوش آداسی, نویسنده : frooznamehf بازدید : 223 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 15:20